Web Analytics Made Easy - Statcounter

«به چین و چروکی که روزگار بر چهره‌اش نشانده، نگاه می‌کند. چشمانش به سمت دستانش سُر می‌خورد؛ با طمانینه نان‌ها را در سفره می‌پیچد. نان‌هایی که صبح زود با وجود درد زانویش خریده است. هیچکس و هیچ چیز هم جلودارش نیست. هر روز در سفره نان تازه دارد. خیالش از نان‌ها که راحت می‌شود، به سمت سبزی‌ها می‌رود. می‌گوید بچه‌های عزیز‌تر از جانم آمده‌اند، مگر بدون سبزی خوردن هم می‌شود! از اول هم همین بود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

از همان روزها که هنوز بچه‌ها را سر و سامان نداده بود. از کله سحر بیدار می‌شد. یک دستش مشغول«رُفت و روب» بود و یک دستش به تدارک صبحانه برای خانواده. تا مبادا بدون صبحانه همسر و فرزندانش را راهی کند. اولین نفر بود که بیدار می‌شد. آخرین نفر هم به رخت خواب می‌رفت.

اکنون هم با یک چشم بر هم زدن سفره صبحانه را چیده است. با دستان نازنینش برای تک تک فرزندانش لقمه می‌گیرد. می‌گوید: به یاد آن روزها، لای لقمه نان و پنیرتان، خرما گذاشته ام. بخورید قوت بگیرید. آن روزها هم تا لقمه نان و پنیر و میوه را در کیف تک تک‌شان نمی‌گذاشت، دلش آرام نمی‌گرفت. پشت سر هم تکرار می‌کرد: گشنه نمانیدها. برایتان میوه گذاشتم. بازیگوشی نکنید ها. خوب درس بخوانید. زود برگردید ها. خدا پشت و پناهتان!

با صدای مادر به خودش می‌آید. برای ناهار قرمه سبزی بگذارم؟ هرچقدر هم پسر و عروسش می‌گویند: مادر تو رو خدا یکم بنشین. خسته شدی! مادر اما دست بردار نیست و می‌گوید: همین که کنارم باشین من خوشم! همین که صدایتان در این خانه می‌پیچد سر حال می‌آیم. همین که می‌خندید، من جوان می‌شوم. همین که بچه‌هایتان را می‌بینم جان می‌گیرم. بگذارید من از میوه‌های زندگی‌ام لذت ببرم.

با آرامش و عشق مشغول آشپزی می‌شود. یاد همسر مرحومش را برای بچه ها زنده می‌کند. خاطره ای شیرین برای نوه و عروسش تعریف می‌کند و از شیرین کاری‌های پسرش می‌گوید و آنها را می‌خنداند. صدای اذان که می‌آید، به سمت سجاده و چادر گلگلی‌اش پرواز می‌کند. آن روزها هم با صدای اذان از هرکاری دست می‌شست. اول نمازش را می‌خواند. بعد با صدای بلند به خاطر داشتن فرزندان سالم و همسر خوبش خدا را شکر می‌کرد. تا برای تک تک همسایه ها و اعضای فامیل و شفای مریضان دعا نمی‌کرد، از سجاده دل نمی‌کَند.

به صورت فرشته گونه‌اش خیره می‌شود؛‌ مادر هنوز هم همان است. اما سپیدی موی و گرد پیری که روی صورت ماهش نشسته، خبر از زحماتی دارد که برای رشد و بالندگی خانواده کشیده است. اما هنوز هم دست بردار نیست.گویا تا آخرین ذره توان و جانش را هم نثار فرزندان نکند، دلش آرام نمی‌گیرد.»

*سند بهشت را به نام فرشتگان زمینی زده‌اند!

 «مادر»؛ کلمه‌ای کوتاه که بسیاری از واژه‌های زیبا از چهار حرف او تغذیه می‌کنند. «میم» از مهربانی «الف» از امنیت، «دال» از درایت و «راء» از رهایی. به درستی که مهربانی و امنیت با درایت مادر، رهایی از تمام خستگی‌ها را به دنبال دارد. رهایی از هر آنچه که باعث رنجش توست. با دستانی که به سوی نور دعا برگرفته و حاجت روایت می‌کنند.

این موهبت الهی و فرشته زمینی در قرآن و روایات به کرّات مورد تمجید قرار گرفته است. به طوری که حتی سند بهشت را هم به نام این فرشتگان زمینی زده‌‌اند. در تایید آن هم پیامبر اکرم (ص) می‌فرماید: «در خدمت مادرت باش که بهشت زیر پای مادران است.»

*چرا بهشت زیر پای مادران است؟/ هفتاد دور طواف دور خانه خدا هم شب بیداری مادر را جبران نمی‌کند

«بهشت زیر پای مادران است»؛ این جمله را بارها و بارها شنیده ایم. شاید خیلی ها تصور می‌کنند، این جمله جنبه یک تعارف و تشبیه دارد و به صحت و دقت و اهمیت این جمله توجه ندارند. بهشت روی سر همه انبیاء است، اما زیر پای مادر است. در واقع بهشت روی سر همه جا دارد. همه انبیاء و اولیاء آرزوی بهشت برای همه بشر می‌کنند، اما نوبت به مادر که می‌رسد، می‌گویند: بهشت زیر پای اوست!

شاید از خودمان پرسیده باشیم، چرا؟ چرا بهشت زیر پای مادران است؟ هرکدام مان با کمی فکر به پاسخ سوال مان می‌رسیم؛ انسان باید همیشه به یاد داشته باشد که مادر چه سختی‌هایی را در دوران بارداری تحمّل می‌کند و در راه حفظ و سلامت فرزند چه فداکاری‌هایی کرده است. بهشت یعنی رستگاری و فلاح. بهشت یعنی نجات و رشد که مسیر آن از دنیا شروع می‌شود و در آخرت به صورت خالص ظهور و بروز می‌کند. پس وقتی که می‌گویند «بهشت زیر پای مادر است» این تعبیر، فوق‌العاده تعبیر و کلمه مهمی است، یعنی رستگاری انسان، نجات و رشد همه ما و شما که کلید آن زیر پای مادر است. 

پیامبر اکرم (ص) در حدیثی می‌فرماید: « اگر من مادر خود را به آغوش خود گرفته، هفتاد دور، دور خانه خدا را طواف کنم باز هم ناچیز خواهد بود و یک شب بی‌خوابی مادر جبران نمی‌شود.» 

*اول مادر، دوم مادر، سوم مادر، چهارم پدر!

پدر و مادر نزدیک‌ترین و عزیزترین افرادی هستند که هر فرد در زندگی و خانواده‌ی خود دارد. پیوند زن و مرد با عشق و محبت تشکیل می‌شود و پس از آن با به‌دنیا آمدن فرزندان، این مهر و محبت افزایش پیدا می‌کند. پدر و مادر در تمام مراحل زندگی شان سعی دارند تا شرایط مناسبی را برای فرزند خود ایجاد کنند و آن‌ها را در آرامش و آسایش تربیت کنند. در این راه هم سختی‌های زیادی را تحمل می‌کنند. بنابراین فرزندان باید در هر شرایطی احترام به والدینشان را در اولویت زندگی خود قرار بدهند. مقام مادر بعد از خدا، با هرکس و هرچیزی متفاوت است.

«مادر» به قدری مقام بلند مرتبه ای دارد که از امام صادق(ع) روایت شده است: «مردی خدمت پیامبر (ص) آمد و عرض کرد: ای رسول خدا! به چه کسی نیکویی کنم؟. فرمود: «به مادرت»، عرض کرد: «بعد از او به چه کسی؟» فرمود: «به مادرت»، بار سوم عرض کرد: «بعد از او به چه کسی؟» فرمود: «به مادرت»، در چهارمین بار که این سؤال را تکرار کرد فرمود: به پدرت.» 

در حدیث دیگری هم پیامبر اکرم (ص) فرموده است: «هنگامی که نماز مستحبی می‌خوانی، اگر پدرت تو را صدا کرد، نمازت را قطع نکن، ولی اگر مادرت تو را صدا زد، نمازت را قطع کن و به او جواب بده».

*فرشتگانی که از شیره جان شان مایه می‌گذارند!

شب بیداری ها و زحمات مادر در تَر و خشک کردن فرزند و مراقبت در پروسه رشد فرزند تا به ثمر رسیدن، بر هیچکس پوشیده نیست. خداوند متعال هم در ارتباط با زحمات طاقت فرسا و رنج های بی شمار مادر چه در حین بارداری و چه در ایام پرورش فرزندان در وصیت و توصیه‌ای فرموده است: «ما به هر انسانی سفارش کردیم که در حق مادر خویش نیکی کند که از روی «وهن» (سنگینی و ضعف) بار حمل فرزند را برداشته تا مدت دو سال که طفل را از شیر باز می‌گیرد. هر انسانی بایستی در ابتدا مرا شکر گوید و آنگاه مادر را تشکر و سپاس گوید و بازگشت خلق بسوی خداست.»

اما چرا کلمه «وهن» در این آیه ذکر شده؟ خداوند در این آیه به مستدل‌ترین دلایل علمی اشاره کرده می‌فرماید: «مادر، فرزند خویش را حمل می‌کند در حالی که هر روز ضعف و سستی او افزون می‌شود.» این مسئله از نظر علمی هم ثابت شده و تجربه نیز نشان داده که مادران در دوران بارداری گرفتار وهن و سستی و ضعف می‌شوند. زیرا شیره جان خویش را به پرورش طفل اختصاص داده و از تمام مواد حیاتی وجود خود بهترین عناصر حیات بخش را تقدیم او می‌دارند؛ پس بهشت هم زیر پای مادران کم است.

منبع: فارس

باشگاه خبرنگاران جوان وب‌گردی وبگردی

منبع: باشگاه خبرنگاران

کلیدواژه: ولادت حضرت زهرا ولادت حضرت فاطمه بهشت زیر پای مادران بهشت زیر پای مادر بچه ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۸۲۶۷۴۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

مروری بر جنایات گروهک منافقین؛ترور یک نوجوان پیش چشمان مادر

منافقین تروریست پس از حمله به منزل شهید نوری تاجر و ترور وی منزل مسکونی این شهید را پیش چشمان مادرش به آتش کشیدند. - اخبار رسانه ها -

مروری بر جنایات گروهک تروریستی منافقین؛ ترور یک نوجوان پیش چشمان مادرش و آتش زدن خانه

به گزارش گروه رسانه‌های خبرگزاری تسنیم، شهید سعید نوری تاجر در سال 1342 در خانواده‌ای مذهبی متولد شد.

در روزهای انقلاب این شهید در صحنه‌های مبارزه با رژیم شاه با حضور در راهپیمایی‌ها، حمل پلاکاردها و توزیع اعلامیه‌ها مشارکتی فعال شد.

شهید نوری تاجر پس از پیروزی انقلاب علاوه بر فعالیت در سنگر مدرسه و زمینه های هنری و فرهنگی و تبلیغاتی به جهاد سازندگی پیوست و به اتفاق جمعی دیگر از جهادگران عازم روستاهای محروم کردستان شد.

وی پس از آغاز جنگ تحمیلی به همراه جمعی از جهادگران به منظور سمپاشی و ضد عفونی کردن محیط جبهه عازم مناطق عملیاتی شد.

این شهید گرچه از لحاظ جسمی در وضعیتی مناسب به سر می‌برد ، اما آنچنان در اشتیاق انجام وظیفه فعال بود که عاقبت در اثر گرمای سوزان بیابان های دشت ذهاب و قصرشیرین با تنی رنجور و تب شدید به وسیله همرزمانش به تهران بازگردانیده شد.

وی پس از بهبودی و گذراندن دوره نقاهت به آرزوی شهادت به جبهه بازگشت.

شهید نوری تاجر گرچه به عنوان شاگرد ممتاز در امتحانات گزینش دانشکده تربیت معلم قبول شده بود اما جبهه را به دانشکده ترجیح داد و به عنوان عضوی از بسیج گاهی به پاسداری از حوالی بیت امام خمینی (ره) مشغول می‌شد.

روز شهادت

حوالی اذان مغرب در روز بیست و دوم تیر 1361، نزدیک افطار دو نفر از تروریست‌های منافق به منزل آن‌ها می‌روند، سعید در کنار مادرش بر سر سفره افطار در انتظار نوای اذان نشسته بود، زنگ به صدا در آمد و سعید از جا بلند شد و درب را باز کرد و در همان لحظه اول با مشاهده تروریست‌ها به ماهیت آن‌ها و نقشه شومی که در سر داشتند، پی برد و درب را به روی آن‌ها بست.

در این لحظه یکی از تروریست‌ها از فرصت استفاده کرده و پایش را جلوی درب گذاشت و چند تیر به سوی سعید شلیک کرد، سعید با تمام قوا درب را نگه داشت اما به دلیل جراحات وارده و درد و خونریزی با پیکری خون آلود بر زمین افتاد، سپس تروریست‌ها به درون خانه هجوم آورند و پس از بازرسی منزل، خانه را به آتش کشیدند.

مادر سعید سراسیمه پیکر پاک فرزند مجروح را در آغوش کشید و سر وی را بر بالین خود گذاشت، منافقین در همین حال گلوله‌ای به گلوی این شهید شلیک کردند و در حالی که خانه در شعله‌های آتش می سوخت، از صحنه فرار کردند.

روایت روزنامه اطلاعات از این جنایت

دو موتور سوار زنگ می‌زنند و سعید نوری پاسدار بسیجی 19 ساله‌ای که دیری نیست از جبهه آمده است علیرغم همه دقت‌های امنیتی که همواره بدان معتقد بود و مراعات می‌کرد اینبار با اندکی غفلت در را کمی باز می‌کند.

منافقین لوله اسلحه را از شکاف در به داخل آورده و سعید را به رگبار می‌بندند. سعید روزه دار بود و با خون خود افطار کرد. آن سو‌تر مادر مقاوم او بود که همراه کودک یک ساله اش تازه بر سر سفره افطار نشسته بود و منتظر سعید بود و دیگر هیچ کس در خانه نبود. در نیمه باز، صدای شلیک نیز همچنان بلند، شیشه‌ها شکسته، بچه یک ساله با شدت تمام فریاد زنان و پیکر خونین و رشید سعید فرو افتاده بر خاک و چه غریب و چه قهرمان و چه مظلوم. طنین اذان هنوز در فضاست و هوا رو به تاریکی است و سفره افطار همچنان گسترده و منافق تروریست اتاق‌ها و کمد‌ها را می‌چرخد که بقیه کجایند؟ غریبانه‌تر از این چگونه ممکن است؟ خانه را به آتش می‌کشند و در آخرین لحظات مغز سعید را با تیر خلاص می‌کوبند و می‌گریزند و این فاجعه پیش چشمان مادری رخ می‌دهد که پیکر پر خون فرزندش را در آغوش کشیده است و آن‌ها با قساوت یک جلاد خود فروخته مسخ شده حتی همین صحنه را نیز می‌بینند و بازهم از سعید نمی‌گذرند و تیری دیگر به او شلیک می‌کنند.

منبع:‌ میزان

انتهای پیام/

 

دیگر خبرها

  • برگزاری روانشناسی خودمانی در بهشت مادران
  • «روانشناسی خودمانی» در بوستان «بهشت مادران» برگزار می‌شود
  • مروری بر جنایات گروهک منافقین؛ترور یک نوجوان پیش چشمان مادر
  • قتل مادر با ضربه‌های هولناک دمبل توسط پسرش در پاسداران
  • قتل مادر با دمبل به دلیل اعتراض به به‌هم ریختن خانه
  • قتل هولناک مادر با ضربات دمبل در پاسداران تهران
  • قتل مادر به دلیل اعتراض به به‌هم ریختن خانه
  • قتل هولناک مادر با ضربه‌های دمبل
  • قتل مادر با ضربه‌های هولناک وزنه بدنسازی
  • قتل مادر با ضربه‌های هولناک دمبل توسط پسر